مهر اوّل و پنجم

اختلالات رفتاری

1395/5/13 13:18
162 بازدید
اشتراک گذاری

دكترمهرداد ناظري

آيا تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا  بچه‌ ها مدرسه را دوست ندارند و براي تعطيل شدن آن لحظه شماري مي‌كنند؟

يا چرا موقعي كه روي نيمكت‌ها و صندلي مدارس مي‌نشينند احساس عذاب و درد و رنج مي‌كنند؟ گويا تقويم مورد تاييد بچه‌ها با بزرگسالان بسيار متفاوت است. بچه‌ها عاشق رنگ قرمز تقويم‌ها و به‌دنبال افزايش روزهاي تعطيل هستند. آنها در زمستان هر روز به آسمان خيره مي‌شوند تا شايد برف زمين را سپيدپوش كرده و به روياهاي آنها رنگ واقعيت ببخشد و در فصل بهار با ياد روزهاي گرم تابستان روز و شب را سپري مي‌كنند.

دكترمهرداد ناظري

آيا تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا  بچه‌ ها مدرسه را دوست ندارند و براي تعطيل شدن آن لحظه شماري مي‌كنند؟

يا چرا موقعي كه روي نيمكت‌ها و صندلي مدارس مي‌نشينند احساس عذاب و درد و رنج مي‌كنند؟ گويا تقويم مورد تاييد بچه‌ها با بزرگسالان بسيار متفاوت است. بچه‌ها عاشق رنگ قرمز تقويم‌ها و به‌دنبال افزايش روزهاي تعطيل هستند. آنها در زمستان هر روز به آسمان خيره مي‌شوند تا شايد برف زمين را سپيدپوش كرده و به روياهاي آنها رنگ واقعيت ببخشد و در فصل بهار با ياد روزهاي گرم تابستان روز و شب را سپري مي‌كنند.

 

بسياري از ما روز اولي را كه قدم به مدرسه گذاشتيم به‌ياد داريم، روزي كه براي بسياري از كودكان، رنگ غم و اندوه دوري از خانواده‌ها را داشته است، بچه‌ها در حالي كه پدر و مادرهايشان جلوي در مدرسه ايستاده بودند، به همديگر دست تكان مي‌دادند و با نگاهي تلخ از هم جدا مي‌شدند. حال اگرچه اين درد و رنج مربوط به ورود به مدرسه تا حدي مي‌تواند طبيعي باشد اما آنچه مسئله تلقي مي‌شود اين است كه بسياري از كودكان و نوجوانان حتي تا سال‌هاي پاياني دوره متوسطه تغييري در روحيه و احساسشان نسبت به مدرسه پديد نيامده و جايي در دلشان براي درس و مدرسه و كتاب باز نمي‌شود.

 

يك معلم كه حدود 20 سال سابقه تدريس دارد مي‌گويد: هرگز حاضر نيستم، جايم را با دانش‌آموزان عوض كنم. دوران مدرسه براي من به مانند يك كابوس مي‌ماند؛ كابوسي كه هر وقت در خواب مي‌بينم دچار سردرد و ناراحتي، غم و اندوه مي‌شوم. دانش‌آموزان بعد از پايان دوران متوسطه به سرعت از فضاي مدرسه دور مي‌شوند و روزهاي كودكي و نوجواني‌

شیوه های برخورد و آموزش به دانش آموزان با اختلالات رفتاری- عاطفی

      درس دادن در مدارس امروزی کاری بس دشوار است. دانش آموزان کلاس ها را اشخاص بسیار متنوعی تشکیل می دهند. با این حال همه دانش آموزان لازم است احساس ایمنی و امنیت کنند تا بتوانند مطالب درسی را به راحتی فرابگیرند. برخی از دانش آموزان از خود رفتارهایی بروز می دهند که به توجه آموزگار نیاز دارد و ممکن است به راحتی زمان و انرژی آموزگار را به خود اختصاص دهد. این دسته از دانش آموزان، افرادی هستند که با اختلالات رفتاری- عاطفی روبه رو هستند و می توانند کاسه صبر و شکیبایی حتی بهترین آموزگاران را نیز لبریز کنند. طبیعتاً آموزگاران در برخورد با این دانش آموزان ممکن است دچار استرس شوند و ناخودآگاه نتوانند همه صلاحیت های خود را در کلاس نشان دهند.

مفهوم اختلال رفتاری- عاطفی به معنای آن است که دانش آموز نتواند در مدرسه با توجه به هنجارهای قوی یا فرهنگی رفتاری را به نمایش بگذارد و در نتیجه بر عملکرد آموزشی او تاثیر نامطلوب می گذارد. دانش آموزانی که با اختلال رفتاری- عاطفی روبه رو هستند مشکلاتی را برای دوستان، والدین و آموزگاران ایجاد می کنند.

اختلالات شدید رفتاری- عاطفی این دانش آموزان شامل موارد ذیل است.

- ناتوانی در یادگیری که نتوان آن را با عوامل عقلی، احساسی یا سلامت مرتبط دانست.

- رفتارهای نامناسب در شرایط عادی

- روحیه ادامه دار افسردگی

- ابراز نشانه های ترس در ارتباط با مسائل شخصی با مدرسه.

اختلالات عاطفی- رفتاری ممکن است با سایر ناتوانی ها همراه باشد. این اختلالات ممکن است با اختلالات اسکیزوفرنی، اختلالات عاطفی و اختلال اضطراب نیز همراه باشند. معمولاً دانش آموزانی که با اختلالات عاطفی- رفتاری روبه رو هستند از ویژگی های مشترکی برخوردارند. از جمله اینها می توان به کمبود توجه، عدم موفقیت در مدرسه، مهارت های اجتماعی ضعیف، پرخاشگری، اضطراب، گوشه گیری و افسردگی اشاره کرد.

 

کمبود توجه

      اغلب اوقات دانش آموزانی که اختلالات رفتاری- عاطفی را به نمایش می گذارند با ویژگی هایی مانند حواس پرتی، فعالیت بیش از اندازه یا تکانشی بودن توصیف می شوند. بسیاری از این دانش آموزان نمی توانند به سخنان آموزگار سر کلاس گوش بدهند و به آن توجه لازم داشته باشند. آنها به سرعت به این نتیجه می رسند که نمی توانند با آموزگارشان و نیز دوستان شان کنار بیایند و علتش این است که نمی توانند به صحبت های آموزگار توجه کنند و به راحتی حواس سایر دانش آموزانی را که در کنار آنها نشسته اند نیز پرت می کنند. دانش آموزانی که با کاستی شدید توجه روبه رو هستند، ممکن است رفتارهای عجیب و غریبی را به نمایش بگذارند و واکنش منفی آموزگاران و هم شاگردی هایشان را به دنبال داشته باشند. این دانش آموزان ممکن است میان حرف دیگران بپرند یا دائماً سوال کنند، از سر جایشان بلند شوند یا زیاد حرف بزنند یا ممکن است در خیال فرو بروند و انگیزه یی برای انجام تکالیف مدرسه نداشته باشند. از جمله بارزترین نمودهای کاستی توجه می توان به جنب وجوش بیش از اندازه و پس از آن به بی توجهی اشاره کرد.

 

مهارت های اجتماعی ضعیف

      اصولاً دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری- عاطفی مواجه هستند طبق تعریف در روابط خود با دوستان همسال و بزرگسال با مشکلات میان فردی روبه رو می شوند. بسیاری از این دانش آموزان رفتارهایی از قبیل زدن، سر به سر گذاشتن، جنگیدن، زورگویی و کنار نیامدن را از خود بروز می دهند. این برون ریزی ها و فعالیت های پرخاشگرانه به ندرت این بچه ها را نزد دوستان و همکلاسی و آموزگاران محبوب و عزیز می کند، از آن گذشته بچه هایی که بیش از حد گوشه گیر هستند خود را تنها می یابند. این بچه ها اغلب همبازی ندارند و از مهارت های اجتماعی کمی برخوردارند. در واقع دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری- عاطفی روبه رو هستند، خواه رفتارهایی برون ریز داشته باشند یا درون ریز اغلب از سوی دوستان و همکلاسی هایشان طرد می شوند و کسی با آنها گرم نمی گیرد.

 

ناکامی در مدرسه

      دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری- عاطفی روبه رو هستند معمولاً در مدرسه و در کار درس و مشق در مقایسه با سایر دوستان شان ضعیف ظاهر می شوند. بررسی ها نشان می دهد تنها معدودی از دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری مواجه هستند در تحصیل موفقند و اغلب در مقایسه با سایر دانش آموزان در امتحانات نمرات کمتری می گیرند. آنان از دوستان و همسن و سالان شان در مدرسه و دبیرستان ضعیف تر ظاهر می شوند و این امر باعث می شود اعتماد به نفس شان خدشه دار شود و عزت نفس نیابند.

با آنکه همه دانش آموزانی که اختلال رفتاری دارند لزوماً عزت نفس بدی ندارند، کسانی که در مدرسه نمرات خوبی نمی گیرند بعید است به یک خودانگاره مثبت برسند و به اندازه سایر همکلاسی هایشان مدرسه را دوست داشته باشند. به طور طبیعی دانش آموزی که با موقعیت های تحصیلی ضعیف روبه رو است به احتمال زیاد عواقب اجتماعی منفی را تجربه می کند که این خود می تواند بدرفتاری های بیشتری را سبب شود.

 

پرخاشگری

      زمانی که ناکامی تحصیلی با رفتارهای ضداجتماعی و پرخاشگرانه پی درپی همراه باشد، امکان موفقیت در سال های بعدی به شدت کم می شود. متاسفانه دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری- عاطفی مواجه هستند اغلب این طرز رفتار را به نمایش می گذارند. طبق تحقیقات، پرخاشگری در پسرها سه برابر بیشتر از دخترهاست. بسیاری از پسرهایی که در کودکی پرخاشگری می کنند و به دوستان شان زور می گویند، در خطر آن هستند که در بلوغ و بزرگی به پرخاشگری خود ادامه دهند و مخاطراتی برای خود ایجاد کنند. کودکان ضداجتماعی از سوی دوستان هم سال و نرمال پذیرفته نمی شوند و به احتمال زیاد تا کلاس های چهارم و پنجم برای خود دوستانی مشابه خودشان پیدا می کنند. کودکانی که از اوایل سال های زندگی در منزل بدرفتاری و پرخاشگری می کنند، ممکن است از ناحیه پدر و مادرشان مجازات شوند. این مجازات شدن در شرایطی صورت می گیرد که پدر و مادر به علل اصلی رفتار نابهنجار فرزندشان توجه نمی کنند و این بچه ها در این شرایط به تدریج رفتارهای ضداجتماعی شان را افزایش می دهند.

 

اضطراب و گوشه گیری

      دانش آموزانی که با اختلالات رفتاری- عاطفی روبه رو هستند، ممکن است نشانه هایی از اضطراب و گوشه گیری را به نمایش بگذارند. مثلاً ممکن است در شرایطی که در نظر دوستان و آموزگاران شان کاملاً طبیعی است، احساس هراس بکنند. بعضی دیگر نیز ممکن است از درد و بیماری شکایت کنند یا خواهان توجه دائمی شوند. بعضی از دانش آموزان هم خجالتی اند، به راحتی گریه می کنند و از تماس با دیگر همکلاسی هایشان خودداری می کنند. با آنکه اضطراب و گوشه گیری دلیلی نیست تا بچه ها در سال های بعد با مشکل خاصی روبه رو شوند اما اضطراب، هراس و فوبیا به هر صورت روی رابطه دانش آموز و اطرافیانش تاثیر سوء می گذارد و مانع از تبادل های آ نها با دیگران می شود و روی روابط اجتماعی و عمومی آنها اثر نامساعد می گذارد.

 

افسردگی

      اگرچه افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی تنها در زمان های اخیر مورد توجه قرار گرفته و افسردگی دوران کودکی به خوبی تعریف نشده است، اما تخمین زده می شود ۶۰ درصد جمعیت کودکان در برنامه های تحصیلی ویژه ممکن است سوای ناراحتی های دیگر، افسردگی هایی را به نمایش بگذارند که در این میان دخترها بیش از پسرها در معرض افسردگی قرار می گیرند. افسردگی ممکن است با کمی عزت نفس، کمی مهارت های اجتماعی و حل مساله، ناتوانی در تنظیم رفتار شخصی برای برخورد با استرس، افکار منفی و نیز درماندگی فراگرفته شده همراه باشد. صاحب نظران معتقدند مسائل تحصیلی و افسردگی روی هم تاثیر می گذارند و دانش آموزان را گرفتار یک چرخه معیوب می کنند. به عبارت دیگر وقتی دانش آموز در تحصیل موفق نمی شود، اعتماد به نفس خود را از دست می دهد، خود را دانش آموزی ناشایست ارزیابی می کند و در نتیجه بیشتر افسرده می شود.

گاه دانش آموز به این نتیجه می رسد که خصوصیات شخص اوست که اجازه نمی دهد در کار درس به موفقیت برسد. به طور کلی بسیاری از تغییرات اجتماعی دانش آموز را در معرض اختلالات رفتاری- عاطفی قرار می دهند که از آن جمله می توان به زندگی در شرایط فقر، زندگی با ناپدری یا نامادری، کودکان بی خانمان و کودکانی که در معرض مواد مخدر و دوستان ناباب قرار می گیرند، اشاره کرد. سال هاست که آموزگاران و سایر دست اندرکاران امور آموزشی - تربیتی، والدین را مسبب مشکلات رفتاری و اجتماعی- عاطفی فرزندان شان ارزیابی کرده اند. سرپرستی و نظارت آسان گیر یا معیارهای تربیتی و نظم آموزی تند و شدید از سوی پدر و مادر می تواند منجر به رفتارهای ضداجتماعی در کودکان و نوجوانان شود. این نوع تربیت وقتی ادامه دار می شود مشکلات حادتری را ایجاد می کند. از سوی دیگر حتی بهترین والدین هم ممکن است دارای اولادی باشند که به لحاظ رفتاری- عاطفی با اختلال مواجه است و برای آنها و سایر افراد خانواده ایجاد استرس شدید می کند.

 

محیط آموزشی و کودکان دارای اختلالات عاطفی- رفتاری

      آموزگاران نیز مانند والدین سطح تحمل شان فردی و شخصی است. آنان هم هر کدام مشرب و سطح مهارت خودشان را در اداره رفتارهای دشوار دارند و مانند والدین توقعات و باورهای متفاوتی درباره متناسب بودن رفتار دانش آموز دارند. آ نان نیز از طبقات و اقوام مختلف اجتماعی هستند که هر کدام باورهای خاص خود را دارند. اما واقعیت این است که اگرچه آموزگاران نمی توانند شرایط حاکم بر خانه دانش آموزان یا جامعه را کنترل کنند، اما می توانند رفتارهای مناسب را در طول روز که دانش آموز در مدرسه است به او آموزش بدهند. آموزگارانی که نسبت به نیازهای بچه ها حساس هستند، آموزگارانی که معیارهای واقع بینانه برای رفتار و عملکرد دانش آموزان در نظر می گیرند و آموزگارانی که برنامه ریزی درسی درست دارند و به رفتارهای خوب و درست دانش آموز پاداش می دهند، به احتمال بیشتری با دانش آموزان تبادل های مثبت و معنی دار پیدا می کنند.

آموزگاران در کلاس های درس تاثیر تعیین کننده یی بر زندگی دانش آموزان به خصوص دانش آموزان دچار اختلال دارند. رفتار آموزگار می تواند باعث بی علاقگی، رخوت، ناراحتی و نومیدی دانش آموز شود یا بالعکس باعث علاقه، کنجکاوی، یادگیری و احساس تعلق و رضایت وی شود.

آموزگارانی که با دانش آموزان با اختلال عاطفی- رفتاری روبه رو هستند، باید محیط یادگیری مثبتی را برای آنان تدارک ببینند. از سوی دیگر آموزگاران این کلاس ها باید صبر و شکیبایی فراوان داشته باشند. شما در نقش یک آموزگار به خصوص آموزگاری که با دانش آموزی سروکار دارید که با این اختلالات مواجه است، باید قبل از هر کار به باور شخصی خودتان از این رفتارها مراجعه کنید، باید مشخص سازید از دانش آموزان تان چه انتظاراتی دارید، تا چه حد می توانید تحمل کنید و اینکه آیا باورها و تعصبات اجتماعی شما سببی نبوده اند که در مقایسه با دیگران این رفتارها را تندتر ارزیابی کنید.

باید به شیوه ها و راهبردهایی مجهز شوید تا نیازهای اجتماعی- عاطفی دانش آموزان تان را برطرف سازید. جان کلام آنکه باید درباره رفتار دانش آموزان فلسفه یی از آن خود داشته باشید و از این فلسفه برای اتخاذ تصمیمات مدبرانه در کلاس استفاده کنید.

 

کارشناس ارشد روان سنجی

روزنامه اعتماد ( www.etemaad.ir )

 

 

 

 

 

 

 

رجمه سها دادمند: شاید یکی از شاخص‌ترین تفاوت‌های تعلیم و تربیت در گذشته و حال، لزوم توجه آموزگاران به مشکلات متعدد تعلیم و تربیتی دانش‌آموزان باشد که این امر ناشی از درگیری دانش‌آموزان امروزی با نابسامانی متعدد، اعم از آموزشی و پرورشی است.

 

در نگاهی کلی می‌توان مشکلات آموزشی - پرورشی کودکان و نوجوانان را از مواردی چون ناتوانی در فراگیری آموزش‌ها تا انواع نابسامانی‌های روحی- روانی دانست، که به این ترتیب جای بحثی نمی‌ماند که آموزگاران موظف‌اند بخشی از نیازهای این دانش‌آموزان را پاسخ گویند. از نگاهی دیگر اگر آموزگاران نخواهند تا نتوانند نابسامانی ذهنی - جسمی دانش‌آموزان‌شان را برطرف کنند، بی‌تردید دانش‌آموزان به دلیل درگیری‌های ذهنی‌شان آنچه را که آموزش داده می‌شود، فرا نمی‌گیرند.

 

در این بررسی سعی شده تا ده راهکار ساده اما مهم برای برقراری ارتباط آموزگار با دانش‌آموزان با هدف رفع مشکلات مختلف آنها ارائه شود.

 

با دانش‌آموزان مرتبط شویم

 

آموزگار به صندوقچه اسرار دانش‌آموزان تبدیل شود، سخنان آنها را بشنود و سعی کند بی آن که دیگران را به شکلی نادرست درجریان مشکلات آنها قرار بدهد، مشکلات را به بهترین نحو با والدین و اولیای مدرسه در میان گذاشته و تلاش خود را در جهت رفع آنها معطوف کند.

 

اعتماد دانش‌آموز به آموزگار باعث می‌شود تا دانش‌آموز آزادانه مسایلش را با آموزگار در میان گذاشته و از او کمک بخواهد. برای آن که بتوانیم دانش‌آموزان و مشکلات آنها را شناخته و یاری‌شان کنیم، دقایق پایانی کلاس را هر بار به گفت وگو با یک یا چند نفر از دانش‌آموزان اختصاص دهیم تا از علایق، خواسته‌ها و مشکلات آنها آگاه شویم.

 

در سایه این شناخت و آگاهی، برقراری ارتباط آسان‌تر و رفع مشکلات سهل‌تر خواهد شد. از سوی دیگر، ارتباط منطقی و صمیمی دانش‌آموز و آموزگار، احساس آرامش را بر کلاس درس حاکم می‌کند و این احساس خوشایند فرایند آموزش - فراگیری را به حرکتی دلچسب و تأثیرگذار تبدیل می‌کند.

 

اختصاص ساعت‌هایی خاص به گفت وگو با دانش‌آموزانی که با مشکلات بیشتری روبه‌رو هستند، بسیار راهگشا است.

 

او را به سوی خوب بودن سوق دهیم

 

روانشناسان معتقدند سرآغاز تصحیح رفتارهای ناشایست دانش‌آموزان تفسیر خوب رفتارهای نادرست آنها است؛ به این معنی که برای مقابله با رفتارهای ناپسند دانش‌آموزان، به جای دعوا و مشاجره، با آنها به خوبی و با منطق و آرامش برخورد کرده و رفتار آنها را به گونه‌ای دیگر و یا از نگاهی دیگر تعبیر و تفسیر کنیم.

 

دانش‌آموز ناآرام سعی دارد تا به هر شکل ممکن نظم کلاس را به هم ریخته و آموزگار و همکلاسی‌هایش را آزار دهد؛ که این ناآرامی و اذیت ممکن است به دلایل مختلف اعم از ابتلا به بیش‌فعالی؛ نا‌بسامانی‌های روحی - روانی؛ نیاز به جلب توجه و... بروز کند.

 

اما علت هر چه هست، نباید با او برخوردی تند و خشن داشت. گفت وگو با او و تفسیر رفتارهای ناپسند او به گونه‌ای دیگر، دانش‌آموز را از ادامه روند نامناسبی که در پیش گرفته، باز می‌دارد.

 

به طور مثال هنگامی که با شیطنت سعی دارد تا نظم کلاس را به هم بریزد، به جای خشمگین شدن تنها به گفتن این عبارت بسنده کنید که: «او سعی دارد تا با شوخی‌هایش خستگی را از تن همه ما به در کند.» استفاده از عبارت‌هایی از این دست دانش‌آموز را شرمنده کرده و او را به سوی تصحیح رفتار خویش سوق می‌دهد.

 

راهنمایی‌ها باید ساده، کوتاه و کارا باشد

 

جوانان و نوجوانان، حتی کودکان از نصیحت بیزارند و هر چه صحبت‌ها به سوی نصیحت و پرگویی پیش برود نتیجه عکسی را به دنبال دارد. بنابراین با کوتاه‌ترین اما بهترین و تأثیرگذارترین عبارت‌ها آنها را راهنمایی کنید. به جای ریز شدن در مسایل و بحث و گفت وگوی بیهوده، تلاش کنید تا با فهرست‌بندی مطالب و پرداختن به نکات کلیدی و مورد نظر، در کوتاه‌ترین زمان ممکن به بهترین نتیجه دست یابید.

 

روانشناسان عقیده دارند برای نتیجه‌گیری بهتر، کافی است کلیدهای موفقیت به صورت خلاصه و فهرست‌وار به آنها ارائه شده و هر بار تنها یادآوری کوتاهی درباره سرفصل‌ها صورت بگیرد. ذهن دانش‌آموزان خودبه‌خود و براساس داده‌های کلیدی، راه صحیح را پیدا خواهد کرد.

 

این روش برای آموزگاران و والدین توصیه شده و پرگویی مضرترین شیوه برای تصحیح رفتار دانش‌آموزان است.

 

دوستی و رفاقت را شکوفا کنید

 

روانشناسان براین باورند که همسالان بیش از دیگران یکدیگر را باور داشته و به سخنان و رفتارهای یکدیگر اعتماد دارند. بنابراین با شکل‌گیری رفاقت‌های درست، خوب و محکم می‌توان بسیاری از مشکلات جوانان و نوجوانان را برطرف کرد.

 

از آن‌جایی که آموزگار بیش از هر فرد دیگری به اخلاق و روحیه تک‌تک دانش‌آموزان واقف است، از این رو به خوبی می‌تواند شاگردانش را برای یافتن دوست خوب راهنمایی کند.

 

ترتیب دادن بازی‌ها و فعالیت‌های درسی گروهی؛ بازدیدهای علمی - تفریحی و... نه تنها راهکار مناسبی برای ارتباط بیشتر دانش‌آموزان با یکدیگر است؛ بلکه زمینه‌ساز شناسایی بیشتر دانش‌آموزان و یافتن دوستان خوب با نظارت آموزگار است.

 

به این ترتیب کودکان، جوانان و نوجوانان با یافتن و حفظ دوستی‌های خوب می‌توانند بسیاری از مشکلات روحی - روانی خود را برطرف کنند.

 

آموزش‌ها را به حد نیاز ارایه کنیم

 

اگر چه در دنیای پرتلاش امروز، کم‌کاری و سهل‌انگاری نتیجه‌ای جز شکست را به دنبال ندارد، اما لازم است آموزش‌ها در کمترین زمان و میزان ممکن، اما به بهترین و مؤثرترین شیوه ارایه شود تا دانش‌آموزان بیشترین بهره را از آن بگیرند.

 

از سوی دیگر آموزش‌ها، به ویژه تکالیفی که به آنها ارائه می‌شود باید در حدی باشد که علاوه بر آن که دانش‌آموز به هدف نهایی خود یعنی فراگیری بهتر و موفقیت بیشتر دست یابد، امکان رشد ابعاد دیگر شخصیت او را نیز فراهم کند.

 

به این معنی که اگر ذهن دانش‌آموزان تنها به سوی آموزش، بدون پرورش و تفریح متمرکز شود، او به فردی فرسوده، خسته، عصبی، گوشه‌گیر و یک بعدی تبدیل شده و آن‌طور که باید، شکوفا نخواهد شد.

 

بنابراین سعی کنید تا در حد توان، نیاز و استعداد هر دانش‌آموز به او آموزش‌ها را ارائه کرده و از او طلب کنید.

 

آنچه را بیش از توان اوست، نخواهیم

 

آمارها نشان می‌دهد بسیاری از دانش‌آموزان به دلیل آن که تحت فشار خانواده و یا اولیای مدرسه قرار گرفته‌اند؛ به سرعت ترک تحصیل کرده و یا به لجبازی، آن‌طور که باید روند آموزش و پرورش‌شان را پی نگرفته‌اند.

 

روانشناسان معتقدند یکی از شاخص‌ترین علل موفقیت یا شکست دانش‌آموزان، شناخت توانایی‌ها و علایق آنها توسط والدین، آموزگار و اولیای مدرسه و مهمتر از همه خود او است؛ که پس از این شناخت، تنها پرورش استعدادها و توانایی‌های او می‌تواند دانش‌آموز را به سرمنزل مقصود برساند.

 

به تغییرات حساس باشیم

 

آموزگار نخستین شخصی است که از تغییرات، چه مثبت و چه منفی مطلع می‌شود. بنابراین می‌تواند به عنوان حس‌گری فعال و هوشیار وضعیت درسی - رفتاری دانش‌آموزش‌اش را شناخته و کاستی‌ها را برطرف و توانایی‌ها را تقویت کند.

 

به عقیده روانشناسان به هر میزان آموزگار ارتباط صمیمانه‌تری با دانش‌آموزان داشته باشد، به همان میزان شناسایی ضعف‌ها و قوت‌ها آسان‌تر و سریع‌تر بوده و امکان یافتن راه‌حلی برای رفع ضعف‌ها محتمل‌تر است.

 

تمرکز دقیق آموزگار برروی رفتار دانش‌آموزان حین تدریس نخستین گام برای شناسایی وضعیت دانش‌آموزان است. حرکت‌های نابه‌جا، حواس‌پرتی، خستگی و کلافگی، عصبانیت و بی‌تفاوتی، شیطنت و بی‌نظمی و... همگی رفتارهای غیرارادی است که در زمان تمرکز دانش‌آموز در حین تدریس آموزگار به خوبی نمایان می‌شود.

 

حساسیت به تغییرات به راحتی آموزگار را برای شناسایی و حل مسایل و مشکلات دانش‌آموز راهنمایی می‌کند.

 

با والدین ارتباط تنگاتنگ و صمیمی داشته باشیم

 

اگر چه جلسه‌های انجمن اولیا و مربیان جلسه‌هایی است که با هدف رفع معضلات آموزشی - پرورشی برگزار می‌شود، اما در اغلب موارد آن‌طور که باید کارا نیست. بنابراین لازم است تا آموزگار با برنامه‌ریزی، از والدین دانش‌آموزان دعوت کند تا با تمرکز و فرصت کافی درباره هر یک از دانش‌آموزان بحث و گفت وگو کند.

 

ارتباط دایمی و صمیمی والدین و آموزگار به صورت هفتگی یا ماهیانه می‌تواند بسیاری از مشکلات آموزشی- پرورشی دانش‌آموزان را برطرف کند.

 

نکته مهم آن است که والدین و آموزگار باید با دیدی مثبت در جلسه‌های خصوصی حضور یابند تا تبادل‌نظر و شناسایی نقاط قوت و ضعف به خوبی انجام شود.

 

مشکلات رفتاری دانش‌آموز را جدی بگیریم

 

بروز رفتارهای نابه‌جا، نشان از آشفتگی‌ها است. دقت در رفتار تک‌تک دانش‌آموزان اعم از رفتارهای ناهنجار، شیطنت‌های نابه‌جا، ترس در رفتار و حرکات، غیبت‌های بی‌دلیل و زیاد، عدم تمرکز در کلاس درس، بی‌قراری و ناآرامی که به اضطراب ختم شود؛ افت درسی، بی‌علاقگی به حضور در فعالیت‌های جمعی اعم از فعالیت‌های درسی و غیردرسی و... همه نشان دهنده آشفتگی ذهنی‌ دانش‌آموز است.

 

بروز این رفتارها گاه برای جلب توجه آموزگار، دانش‌آموز دیگر و یا حتی والدین است؛ اما در مواردی نیز شیوه‌ای برای منحرف کردن تمرکز آموزگار و اولیای مدرسه و والدین از ناکامی‌ها و ناتوانایی‌های آموزشی- رفتاری او است.

 

بنابراین لازم است تا آموزگار به دقت رفتارهای دانش‌آموزان را زیر نظر گرفته و به سرعت تغییرات را شناسایی کرده و در صدد رفع آنها برآید.

 

از الگوهای رفتاری و شیوه‌های تصحیح رفتارها آگاه باشیم

 

آگاهی و تسلط آموزگار به رفتارهای دانش‌آموزان و رده‌های سنی مختلف به ویژه رده سنی که عهده‌دار تعلیم و تربیت آن است نه تنها باعث می‌شود تا آموزگار عملکرد و رفتاری منطقی در مقابل دانش‌آموزان داشته باشد، بلکه باعث می‌شود تا به سرعت کج رفتارها را شناسایی کرده و الگوی صحیحی را برای تصحیح رفتارها برگزیند.

 

روانشناسان تسلط آموزگار بر روانشناسی و رفتارشناسی کودکان، نوجوانان و جوانان را ضروری دانسته و معتقدند هر قدر آموزگار به روانشناسی کودکان، نوجوانان آگاه‌تر باشد، به همان میزان در امر تعلیم و تربیت موفق‌تر خواهد بود. رعایت این نکته برای والدین و اولیای مدرسه نیز بسیار ضروری است.

 

با نگاهی اجمالی به بحث می‌توان به راحتی به نقش تأثیرگذار آموزگار و اولیای مدرسه در تعلیم و تربیت صحیح دانش‌آموزان پی برد؛ تأثیری که شاید بتوان اثر آن را مؤثرتر از عملکرد و رفتار والدین دانست.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)